آیتالله العظمی بهجت میفرمود : لازم نیست حوائج خود را در محضر امام بشمرید . حضرت میدانند ، مبالغه در دعاها نکنید ! زیارت قلبی باشد .
به گزارش خبرگزاری تسنیم،همزمان با فرا رسیدن سالروز ولادت با سعادت ثامنالائمه علی بن موسیالرضا علیهالسلام، جمع کثیری از زائران و عاشقان اهلبیت (ع) به زیارت امام هشتم میروند از این رو بر آن شدیم تا توصیههای حضرت آیتالله العظمی محمدتقی بهجت(ره) را از کتاب «برگی از دفتر آفتاب» در باب زیارت این امام همام ذکر کنیم تا انشاءالله سفری پربار و معنوی برای زائران رقم بخورد.
1- زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیهالسلام اذن دخول میطلبید و میگویید:
«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟»
زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت امام حسین علیهالسلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
2- به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیهالسلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیهالسلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
3- اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
4- بسیاری از حضرت رضا علیهالسلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور – کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
5- ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا(ع) خواست او را شفا بدهد، شب، حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.
6- همه زیارتنامهها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. -قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیهالسلام بشمرید. حضرت علیهالسلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیهالسلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریهها ناراحت هستم!»
7- یکی از بزرگان میگوید، من به دو چیز امیدوارم؛ نخست آنکه قرآن را با کسالت نخواندهام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان میخوانند که گویی شاهنامه میخوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت. دوم، در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کردهام.
حضرت آیتالله العظمی بروجردی رحمةالله علیه مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: «در روز عاشورا مقداری از گِلِ عزاداری امام حسین علیهالسلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!»
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.
«در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.»
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول این که حضرت رضا علیهالسلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیهالسلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند!
8- کسی وارد حرم حضرت رضا علیهالسلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین – سلام الله علیهم – را یک یک با سلام ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء است.
9- در همین حرم حضرت رضا علیهالسلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیهالسلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف شد. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت است! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. زیارتنامه میخواندند. همین زیارتنامه معمولی را میخواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع شد حال آیا حضرت رضا علیهالسلام وفات کرده است؟
10- حرف آخر این که: عمل کنیم به هر آنچه که میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
برچسبها: مذهبی
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ بِسْمِ اللّهِ
خدایا از تو مى خواهم به نامت بسم الله
الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاِْکرامِ یا حَىُّ یا قَیّوُمُ یا حَىُّ لا اِلهَ
الرحمن الرحیم اى صاحب جلال و بزرگوارى اى زنده پاینده اى زنده اى که معبودى
اِلاّ اَنْتَ یاهُوَ یامَنْ لایَعْلَمُ ما هُوَ وَ لاکَیْفَ هُوَ وَ لا اَیْنَ هُوَ وَ لا حَیْثُ هُوَ
جز تو نیست اى کسى که جز او کسى نداند که چیست او و چگونه است او و درکجاست او و در کدام
اِلاّ هُوَ یا ذَاالْمُلْکِ وَالْمَلَکوُتِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالْجَبَروُتِ یا مَلِکُ یاقُدُّوسُ یا
سو است اى داراى ملک و ملکوت اى داراى عزت و جبروت (قهر و قدرت ) اى پادشاه جهان اى منزه از هر عیب اى
سَلامُ یا مُؤْمِنُ یا مُهَیْمِنُ یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکَبِّرُ یا خالِقُ یا
سالم از هر نقص اى ایمنى بخش اى نگهبان اى عزیز اى داراى قهر اى با عظمت اى آفریننده اى
بارِئُ یا مُصَوِّرُ یا مُفیدُ یا مُدَبِّرُ یا شَدیدُ یا مُبْدِئُ یا مُعیدُ یا مُبیدُ
پدید آورنده اى صورت بخش اى سود دهنده اى تدبیر کننده اى محکم کار اى سبب آغازخلقت و اى سبب پایان آن اى نابود کننده
یا وَدُودُ یا مَحْمُودُ یا مَعْبوُدُ یا بَعیدُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا رَقیبُ یا
اى محبت شعار اى پسندیده اى معبود خلق اى دور و اى نزدیک اى پاسخ دهنده اى نگهبان اى
حَسیبُ یا بَدیعُ یا رَفیعُ یا مَنیعُ یا سَمیعُ یا عَلیمُ یا حَلیمُ یا کَریمُ
حساب دارنده اى نوین آفرین اى رفیع مقام اى بلند مرتبه اى شنوا اى دانا اى بردبار اى کریم
یا حَکیمُ یا قَدیمُ یا عَلِىُّ یا عَظیمُ یا حَنّانُ یا مَنّانُ یا دَیّانُ یا
اى فرازنه اى قدیم اى والا اى بزرگ اى مهرپیشه و اى نعمت بخش اى پاداش ده اى
مُسْتَعانُ یا جَلیلُ یا جَمیلُ یا وَکیلُ یا کَفیلُ یا مُقیلُ یا مُنیلُ یا نَبیلُ
یارى جسته شده اى پُر جلالت اى زیبا اى وکیل اى کفیل اى درگذرنده اى نعمت رساننده اى ماهر
یا دَلیلُ یا هادى یا بادى یا اَوَّلُ یا اخِرُ یا ظاهِرُ یا باطِنُ یا قآئِمُ یا
اى راهنما اى رهبر اى آغاز کننده اى اول اى آخر اى ظاهر اى باطن اى استوار اى
دآئِمُ یا عالِمُ یا حاکِمُ یا قاضى یا عادِلُ یا فاصِلُ یا واصِلُ یا طاهِرُ
ابدى اى دانا اى حکم فرما اى داور اى دادگر اى جدا کننده اى پیوند کننده اى پاک
یا مُطَهِّرُ یا قادِرُ یا مُقْتَدِرُ یا کَبیرُ یا مُتَکَبِّرُ یا واحِدُ یا اَحَدُ یا صَمَدُ
اى پاکیزه اى توانا اى با اقتدار اى بزرگ اى با عظمت اى یگانه اى تک اى بى نیاز
یا مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا اَحَدٌ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ صاحِبَهٌ
اى کسى که نزاید و زائیده نشده و نیست برایش همتایى هیچکس و نیست برایش همسر و رفیقى
وَ لا کانَ مَعَهُ وَزیرٌ وَلااتَّخَذَ مَعَهُ مُشیرا وَلاَ احْتاجَ اِلى ظَهیرٍ وَ لا
و نباشد با او وزیرى و نگرفته براى خود مشاورى و نه نیازمند به کمک کارى است و نه
کانَ مَعَهُ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ فَتَعالَیْتَ عَمّا یَقُولُ الظّالِمُونَ
معبودى جز او است شایسته ستایشى جز تو نیست پس تو برترى از آنچه ستمکاران گویند
عُلُوّا کَبیرا یا عَلِىُّ یا شامِخُ یا باذِخُ یا فَتّاحُ یا نَفّاحُ یا مُرْتاحُ یا
بسیار برتر، اى والا اى بلند رتبه اى والا مقام اى گشاینده اى عطا بخشنده اى فرح بخش اى
مُفَرِّجُ یا ناصِرُ یا مُنْتَصِرُ یا مُدْرِکُ یا مُهْلِکُ یا مُنْتَقِمُ یا باعِثُ یا
گشایش دهنده اى یاور اى مددکار اى دریابنده اى هلاک کننده اى انتقام گیرنده اى برانگیزنده اى
وارِثُ یا طالِبُ یا غالِبُ یا مَنْ لا یَفُوتُهُ هارِبٌ یا تَوّابُ یا اَوّابُ
ارث برنده اى جوینده اى پیروزمند اى کسى که از دستش نرود گریز پایى اى توبه پذیر اى رجوع پذیر
یا وَهّابُ یا مُسَبِّبَ الاْسْبابِ یا مُفَتِّحَ الاْبْوابِ یا مَنْ حَیْثُ ما دُعِىَ
اى بخشنده اى سبب ساز هر سبب اى گشاینده درهاى بسته اى کسى که هر زمان بخوانندش
اَجابَ یا طَهُورُ یا شَکُورُ یا عَفُوُّ یا غَفُورُ یا نُورَ النُّورِ یا مُدَبِّرَ
اجابت کند اى پاکى بخش اى پاداش ده شاکران اى درگذرنده اى آمرزنده اى نور روشنیها اى تدبیر کننده
الاُْموُرِ یا لَطیفُ یا خَبیرُ یا مُجیرُ یا مُنیرُ یا بَصیرُ یا ظَهیرُ یا کَبیرُ یا
امور اى نعمت بخش اى بینا اى پناه ده اى روشنى ده اى بینا اى پشتیبان اى بزرگ اى
وِتْرُ یا فَرْدُ یا اَبَدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا کافى یا شافى یا وافى یا
یگانه اى بى همتا اى جاویدان اى تکیه گاه اى بى نیاز اى کفایت کننده اى شفا دهنده اى وفا دار اى
مُعافى یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا مُتَکَرِّمُ یا مُتَفَرِّدُ یا
صحت بخش اى نیکوکار اى زیب بخش اى نعمت ده اى فزون بخش اى بزرگوار اى یگانه شناخته شده ، اى که از برترى
مَنْ عَلا فَقَهَرَ یا مَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ یا مَنْ بَطَنَ فَخَبَرَ یا مَنْ عُبِدَ فَشَکَرَ
بر همه قاهر است اى که فرمانروا است و نیرومند اى که در درونى و از درون آگاه اى بپرستندش و او پاداش دهد
یا مَنْ عُصِىَ فَغَفَرَ یا مَنْ لا تَحْویهِ الْفِکَرُ وَ لا یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَ لا
اى که نافرمانیش کنند و بیامرزد اى که در فکرها نگنجد و دیده اى او را درنیابد و هیچ
یَخْفى عَلَیْهِ اَثَرٌ یا رازِقَ الْبَشَرِ یا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ یا عالِىَ الْمَکانِ یا
کارى بر او پنهان نماند اى روزى ده بشر اى اندازه گیر هر اندازه اى والا مکان اى
شَدیدَ الاْرْکانِ یا مُبَدِّلَ الزَّمانِ یا قابِلَ الْقُرْبانِ یا ذَاالْمَنِّ
سخت قدرت اى جابجا کننده زمان اى قبول کننده قربانى اى دارنده نعمت
وَالاِْحْسانِ یا ذَاالْعِزَّهِ وَالسُّلْطانِ یا رَحیمُ یا رَحمنُ یا مَنْ هُوَ کُلَّ یَوْمٍ
و احسان اى صاحب عزت و سلطنت اى بخشاینده اى مهربان اى که هر روز
فى شَاْنٍ یا مَنْ لا یَشْغَلُهُ شَاْنٌ عَنْ شَاْنٍ یا عَظیمَ الشَّاْنِ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ
در کارى است اى که کارى از کار دیگر سرگرمش نکند اى بزرگ مقام اى که در هر
مَکانٍ یا سامِعَ الاْصْواتِ یا مُجیبَ الدَّعَواتِ یا مُنْجِحَ الطَّلِباتِ یا
جا هستى اى شنواى هر صدا اى اجابت کننده دعاها اى برآرنده خواسته ها اى
قاضِىَ الْحاجاتِ یا مُنْزِلَ الْبَرَکاتِ یا راحِمَ الْعَبَراتِ یا مُقیلَ
روا کننده حاجتها اى فرو فرستنده برکات اى رحم کننده بر اشکها (و گریه ها) اى نادیده گیر
الْعَثَراتِ یا کاشِفَ الْکُرُباتِ یا وَلِىَّ الْحَسَناتِ یا رافِعَ الدَّرَجاتِ یا
لغزشها اى برطرف کننده ناراحتیها اى بدست دارنده نیکیها اى بالا برنده مقامها اى
مُؤْتِىَ السُّؤُلاتِ یا مُحْیِىَ الاْمْواتِ یا جامِعَ الشَّتاتِ یا مُطَّلِعا عَلَى
دهنده خواسته ها اى زنده کننده مرده ها اى گردآورنده پراکنده ها اى آگاه بر
النِّیّاتِ یا رادَّ ما قَدْ فاتَ یا مَنْ لا تَشْتَبِهُ عَلَیْهِ الاْصْواتُ یا مَنْ لا
نیّتهاى دل اى برگرداننده آنچه از دست رفته ، اى که صداها بر او مشتبه نشود اى که (زیادى ) خواهشها او را
تُضْجِرُهُ الْمَسْئَلاتُ وَ لا تَغْشاهُ الظُّلُماتُ یا نُورَ الاْرْضِ
به ستوه و خستگى در نیاورد و تاریکیها او را فرا نگیرد اى روشنى زمین
والسَّمواتِ یا سابِغَ النِّعَمِ یا دافِعَ النِّقَمِ یا بارِئَ النَّسَمِ یا جامِعَ
و آسمانها اى سرشار دهنده نعمتها اى جلوگیر رنج و ملالها اى آفریننده انسان اى گردآورنده
الاْمَمِ یا شافِىَ السَّقَمِ یا خالِقَ النُّورِ وَالظُّلَمِ یا ذَاالْجُودِ وَالْکَرَمِ یا
ملتها اى بهبودى ده بیماریها اى خالق روشنى و تاریکیها اى صاحب جود و کرم اى
مَنْ لا یَطَاءُ عَرْشَهُ قَدَمٌ یا اَجْوَدَ الاْجْوَدینَ یا اَکْرَمَ الاْکْرَمینَ یا اَسْمَعَ
که گامى به عرشش نرسد اى بخشنده ترین بخشندگان اى کریم ترین کریمان اى شنواترین
السّامِعینَ یا اَبْصَرَ النّاظِرینَ یا جارَ الْمُسْتَجیرینَ یا اَمانَ الْخائِفینَ
شنوایان اى بیناترین بینایان اى پناه پناه جویان اى ایمنى بخش ترسناکان
یا ظَهْرَ اللاّجینَ یا وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ یا غایَهَ
اى پشت و پناه پناهندگان اى یاور مؤ منان اى فریادرس فریادطلبان اى منتها مقصود
الطّالِبینَ یا صاحِبَ کُلِّ غَریبٍ یا مُونِسَ کُلِّ وَحیدٍ یا مَلْجَاَ کُلِّ
خواهندگان اى رفیق هر غریب و مونس هر تنها اى پناه هر
طَریدٍ یا مَاْوى کُلِّ شَریدٍ یا حافِظَ کُلِّ ضآلَّهٍ یا راحِمَ الشَّیْخِ الْکَبیرِ
آواره اى جاى ده هر گریخته اى نگهدار هر گمشده اى رحم کننده پیر کهن سال
یا رازِقَ الّطِفْلِ الصَّغیرِ یا جابِرَ الْعَظْمِ الْکَسیرِ یا فاکَّ کُلِّ اَسیرٍ یا
اى روزى ده کودک خردسال اى پیوند دهنده استخوان شکسته اى رها کننده هر گرفتار دربند اى
مُغْنِىَ الْبآئِسِ الْفَقیرِ یا عِصْمَهَ الْخائِفِ الْمُسْتَجیرِ یا مَنْ لَهُ التَّدْبیرُ
بى نیاز کن هر بینواى مستمند اى پناه ترسناکِ پناه جو اى که چاره اندیشى
وَالتَّقْدیرُ یا مَنِ الْعَسیرُ عَلَیْهِ سَهْلٌ یَسیرٌ یا مَنْ لا یَحْتاجُ اِلى
و اندازه گیرى کارها بدست او است اى که هر مشکلى براى او سهل و آسان است اى که بى نیازى از
تَفْسیرٍ یا مَنْ هُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ یا مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ خَبیرٌ یا
شرح و تفسیر اى که بر هر چیز توانایى اى که بهر چیز خبیر و آگاهى اى
مَنْ هُوَ بِکُلِّ شَىْءٍ بَصیرٌ یا مُرْسِلَ الرِّیاحِ یا فالِقَ الاِْصْباحِ یا باعِثَ
که به هر چیز بینایى اى فرستنده بادها اى شکافنده روشنى صبح اى برانگیزنده
الاْرْواحِ یا ذَاالْجُودِ وَالسَّماحِ یا مَنْ بِیَدِهِ کُلُّ مِفْتاحٍ یا سامِعَ کُلِّ
جانها اى صاحب جود و سخا اى که بدست قدرت او است هر کلید اى شنونده هر
صَوْتٍ یا سابِقَ کُلِّ فَوْتٍ یا مُحْیِىَ کُلِّ نَفْسٍ بَعْدَ المَوْتِ یا عُدَّتى
صدا اى جلوتر از هر گذشته اى زنده کننده هر شخصى پس از مرگ اى ذخیره من در روز
فى شِدَّتى یا حافِظى فى غُرْبَتى یا مُونِسى فى وَحْدَتى یا وَلِیى
سختى و دشوارى اى نگهدارم در روز غربت و بى کسى اى همدمم در تنهایى اى ولى
فى نِعْمَتى یا کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ وَ تُسَلِّمُنىِ الاْقارِبُ
نعمتم اى پناهگاه من در آن هنگام که راهها مرا مانده و خسته کنند و نزدیکان
وَ یَخْذُلُنى کُلُّ صاحِبٍ یا عِمادَ مَنْ لا عِمادَ لَهُ یا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ
مرا واگذارند و هر رفیق و دوستى دست از یاریم بکشند اى تکیه گاه هرکس که تکیه گاهى ندارد اى پشتوان آن کس که پشتوانه ندارد
یا ذُخْرَ مَنْ لا ذُخْرَ لَهُ یا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ یا کَهْفَ مَنْ لا کَهْفَ لَهُ
اى ذخیره تهیدستان اى نگهدار کسى که نگهدارى ندارد اى پناهگاه آن کس که پناهگاهى ندارد
یا کَنْزَ مَنْ لا کَنْزَ لَهُ یا رُکْنَ مَنْ لا رُکْنَ لَهُ یا غِیاثَ مَنْ لا غِیاثَ لَهُ
اى گنج بى گنجان اى پایه محکم آن کس که پایه محکمى ندارد اى فریادرس کسى که فریادرس ندارد
یا جارَ مَنْ لا جارَ لَهُ یا جارِىَ اللَّصیقَ یا رُکْنِىَ الْوَثیقَ یا اِلهى
اى همسایه بى همسایگان اى همسایه به من پیوسته اى رکن استوار من اى معبود
بِالتَّحْقیقِ یا رَبَّ الْبَیْتِ الْعَتیقِ یا شَفیقُ یا رَفیقُ فُکَّنى مِنْ حَلَقِ
مسلَّم من اى پروردگار خانه کعبه اى مهربان اى رفیق آزادم کن از حلقه هاى
الْمَضیقِ وَاصْرِفْ عَنّى کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ وَ ضیقٍ وَاکْفِنى شَرَّ ما لا اُطیقُ
تنگ (روزگار) و بگردان از من هر غم و اندوه و فشارى را و کفایت کن مرا از هر چه طاقتش را ندارم
وَاَعِنّى عَلى ما اُطیقُ یا رآدَّ یُوسُفَ عَلى یَعْقُوبَ یا کاشِفَ ضُرِّ
و یاریم کن بر آنچه طاقتش را دارم اى که یوسف را به یعقوب برگرداندى اى که ایوب را از گرفتارى
اَیُّوبَ یا غافِرَ ذَنْبِ داوُدَ یا رافِعَ عیسَى بْنِ مَرْیَمَ وَ مُنْجِیَهُ مِنْ
نجات بخشیدى اى آمرزنده خطاى داود اى بالا برنده عیسى بن مریم و نجات دهنده او از
اَیْدِى الْیَهوُدِ یا مُجیبَ نِدآءِ یُونُسَ فِى الظُّلُماتِ یا مُصْطَفِىَ
دست یهود اى پاسخ دهنده آواز یونس در تاریکیهاى دریا اى برگزیننده
مُوسى بِالْکَلِماتِ یا مَنْ غَفَرَ لِآدَمَ خَطیَّئَتَهُ وَرَفَعَ اِدْریسَ مَکانا
موسى (بوسیله سخن گفتن ) بدان کلمات اى که بخشیدى بر آدم خطایش را و ادریس را از رحمت خویش به جایى
عَلِیّا بِرَحْمَتِهِ یا مَنْ نَجّى نُوحاً مِنَ الْغَرَقِ یا مَنْ اَهْلَکَ عاداً الاْوُلى
بلند بردى اى که نوح را از غرق نجات دادى اى که قوم عاد قدیم را هلاک کردى
وَ ثَمُودَ فَما اَبْقى وَ قَوْمَ نوُحٍ مِنْ قَبْلُ اِنَّهُمْ کانُوا هُمْ اَظْلَمَ وَ اَطْغى
و ثمودیان را باقى نگذاشتى و پیش از آنها قوم نوح را که آنها ستمگرتر و سرکش تر بودند
وَالْمُؤْتَفِکَهَ اَهْوى یا مَنْ دَمَّرَ عَلى قَوْمِ لوُطٍ وَ دَمْدَمَ عَلى قَوْمِ
و دهکده هاى واژگون را بیفکندى اى که نابودى بر قوم لوط فرستادى و هلاک کردى قوم
شُعَیْبٍ یا مَنِ اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلا یا مَنِ اتَّخَذَ مُوسى کَلیما وَاتَّخَذَ
شعیب را اى که ابراهیم را خلیل گرفتى اى که موسى را هم سخن خود ساختى و
مُحَمَّدا صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ حَبیبا یا مُؤْتِىَ لُقْمانَ
محمد صلى الله علیه و آله را حبیب خود کردى اى که به لقمان
الْحِکْمَهَ وَالْواهِبَ لِسُلَیْمانَ مُلْکا لا یَنْبَغى لاِحَدٍ مِنْ بَعْدِهِ یا مَنْ
حکمت عطا کردى و به سلیمان فرمانروایى و پادشاهى آن چنانى دادى که براى هیچکس پس از او
نَصَرَ ذَاالْقَرْنَیْنِ عَلَى الْمُلُوکِ الْجَبابِرَهِ یا مَنْ اَعْطَى الْخِضْرَ الْحَیوهَ
شایسته نبود اى که ذوالقرنین را بر پادشاهان سرکش یارى دادى اى که به خضر آب حیات دادى
وَرَدَّ لِیُوشَعَ بْنِ نوُنٍ الشَّمْسَ بَعْدَ غرُوُبِها یا مَنْ رَبَطَ عَلى قَلْبِ اُمِّ
و براى یوشع بن نون آفتاب را پس از غروب کردن برگرداندى اى که به دل مادر موسى آرامش بخشیدى
مُوسى وَاَحْصَنَ فَرْجَ مَرْیَمَ ابْنَتِ عِمْرانَ یا مَنْ حَصَّنَ یَحْیَى بْنَ
و دامن مریم دختر عمران را از آلودگى نگهداشتى اى که یحیى بن
زَکَرِیّا مِنَ الذَّنْبِ وَسَکَّنَ عَنْ مُوسَى الْغَضَبَ یا مَنْ بَشَّرَ زَکَرِیّا
زکریا را از گناه حفظ کردى و خشم موسى را فرو نشاندى اى که زکریا را به ولادت
بِیَحْیى یا مَنْ فَدا اِسْماعیلَ مِنَ الذَّبْحِ بِذِبْحٍ عَظیمٍ یا مَنْ قَبِلَ قُرْبانَ
یحیى مژده دادى اى که اسماعیل را به آن ذبح عظیم فدا فرستادى اى که قربانى
هابیلَ وَجَعَلَ اللَّعْنَهَ عَلى قابیلَ یا هازِمَ الاْحْزابِ لِمُحَمَّدٍ صَلَّى اللّهُ
هابیل را پذیرفتى و لعنت را بر قابیل مقرر ساختى اى پراکنده کننده احزاب براى پشتیبانى محمد صلى الله
عَلَیْهِ وَ آلِهِ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَلى جَمیعِ الْمُرْسَلینَ
علیه و آله درود فرست بر محمد و آل محمد و بر تمامى رسولان
وَ مَلاَّئِکَتِکَ الْمُقَرَّبینَ وَ اَهْلِ طاعَتِکَ اَجْمَعینَ وَ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ مَسْئَلَهٍ
و فرشتگان مقرب و همه آنان که فرمانبردارى تو کنند و از تو مى خواهم به هر سؤ الى
سَئَلَکَ بِها اَحَدٌ مِمَّنْ رَضیتَ عَنْهُ فَحَتَمْتَ لَهُ عَلَى الاِْجابَهِ یا اَللّهُ یا
که از تو مى کنند هر یک از آن اشخاصى که از آنها راضى هستى و در نتیجه اجابت را برایش مسلم کردى اى خدا اى
اَللّهُ یا اَللّهُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ
خدا اى خدا اى بخشاینده اى بخشاینده اى بخشاینده اى مهربان اى مهربان اى مهربان
یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَ الاْکْرامِ یا ذَاالْجَلالِ وَالاْکْرامِ
اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى اى صاحب جلال و بزرگوارى
بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ بِهِ اَسْئَلُکَ بِکُلِّ اسْمٍ سَمَّیْتَ بِهِ نَفْسَکَ اَوْ اَنْزَلْتَهُ فى
بدان بدان بدان بدان بدان بدان بدان تو را مى خوانم به حق هر نامى که خود را بدان نامیدى یا در
شَىْءٍ مِنْ کُتُبِکَ اَوِ اسْتَاْثَرْتَ بِهِ فِى عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ
یکى از کتابهاى خود آن را نازل کردى یا آن را در علم غیب براى خویشتن برگزیدى و بدان وسائلى که
مِنْ عَرْشِکَ وَ بِمُنْتَهَى الرَّحْمَهِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِما لَوْ اَنَّ ما فِى الاْرْضِ
عرشت را عزت بخشید و به منتهاى رحمت از کتابت و بدانچه ((اگر
مِنْ شَجَرَهٍ اَقْلامٌ وَالْبَحْرُ یَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَهُ اَبْحُرٍ ما نَفِدَتْ کَلِماتُ
هر درختى که در زمین است قلم باشند و دریا با هفت دریاى دیگر که آن را کمک دهند مرکب بود کلمات
اللّهِ اِنَّ اللّهَ عَزیزٌ حَکیمٌ وَ اَسْئَلُکَ بِاَسْمآئِکَ الْحُسْنَى الَّتى نَعَتَّها فى
خدا تمام نمى شد براستى خدا نیرومند و فرزانه است )) و از تو مى خواهم به حق آن نامهاى نیکویت که در
کِتابِکَ فَقُلْتَ وَلِلّهِ الاْسْمآءُ الْحُسْنى فَادْعوُهُ بِها وَ قُلْتَ اُدْعُونى
قرآن توصیفشان کرده اى و فرموده اى : ((وبراى خدا است نامهاى نیکو پس او را بدان نامها بخوانید)) و باز فرمودى ((مرا بخوانید
اَسْتَجِبْ لَکُمْ وَ قُلْتَ وَ اِذا سَئَلَکَ عِبادى عَنّى فَانّى قَریبٌ اُجیبُ
تا اجابت کنم شما را)) و نیز فرمودى ((و هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند پس من نزدیکم و پاسخ دهم
دَعْوَهَ الدّاعِ اِذا دَعانِ وَ قُلْتَ یا عِبادِىَ الّذَینَ اَسْرَفوُا عَلى اَنْفُسِهِمْ
دعاى خواننده را هنگامى که مرا بخواند)) و فرمودى ((اى بندگان من که بر نفس خویش اسراف و زیاده روى کردید
لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّهِ اِنَّ اللّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعا اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ
از رحمت خدا نومید نشوید که خدا همه گناهان را بیامرزد و او است آمرزنده
الرَّحیمُ وَاَنَا اَسْاَلُکَ یا اِلهى وَ اَدْعُوکَ یا رَبِّ وَ اَرْجُوکَ یا سَیِّدى
مهربان )) و من از تو مى خواهم اى معبودم و مى خوانمت پروردگارا و امیدوار توام اى آقاى من
وَ اَطْمَعُ فى اِجابَتى یا مَوْلاىَ کَما وَعَدْتَنى وَ قَدْ دَعَوْتُکَ کَما
و از تو طمع اجابت دارم اى مولاى من چنانچه به من وعده داده اى و من تو را خواندم چنانچه
اَمَرْتَنى فَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ یا کَریمُ وَالْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ
به من دستور دادى پس انجام ده درباره من آن آنچه را تو شایسته آنى اى کریم وستایش مخصوص پروردگار جهانیان است
وَ صَلَّى اللّهُ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجْمَعینَ
و درود خدا بر محمد و آلش همگى
پس ذکر کن حاجت خود را که برآورده است ان شاء الله تعالى ، و در روایت مهج الدّعوات است که نمى خوانى این دعا را مگر آنکه با طهارت باشى.
برچسبها: دعایا
گروه فرهنگی مشرق: شیخ صدوق در کتاب عیون اخبار الرضا علیه السلام روایت می کند: امام حسن عسکرى از پدر خود، از جد بزرگوارش امام جواد ـ علیهم السّلام ـ نقل كرد كه حضرت رضا عليه السّلام وقتى وليعهد مأمون شد، مدتى باران نيامد. گروهى از اطرافيان مأمون و طرفداران او مي گفتند: ببين! از وقتى كه علي بن موسى الرضا وليعهد شد، باران قطع گرديد.
اين حرف به گوش مأمون رسيد و ناراحت شد. به حضرت رضا عرض كرد: مدتى است باران نمى بارد، اگر صلاح بدانيد دعا بفرمایید، شايد خداوند باران عنايت كند. فرمود: بسيار خوب. مأمون پرسيد: چه وقت براى طلب باران مي رويد؟ (آن روز جمعه بود). حضرت فرمود: روز دوشنبه. پيغمبر اكرم با اميرالمؤمنين ـ عليهما السّلام ـ ديشب به خوابم آمدند و فرمودند: پسرم! انتظار روز دوشنبه را داشته باش، پس به صحرا برو و طلب باران كن! خداوند باران مي بارد و به آنها نشان بده مقامى را كه خداوند به تو اختصاص داده تا بيشتر از فضل و مقامت در نزد خدای عزوجل مطلع شوند.
روز دوشنبه به صحرا رفت و مردم تمام به تماشا آمده بودند. حضرت روى منبر رفت، حمد و سپاس خدا را بجای آورد و گفت: بار خدايا! تو مقام ما خاندان نبوت را بالا بردهاى. مردم به ما توسل مي جويند، همان طورى كه دستور دادهاى و اميدوارند كه مشمول فضل و عنايت و لطف و نعمت تو شوند. خدايا! بارانى نافع و فراگير و بدون تأخير و بىضرر بر آنان بفرست. اين باران وقتى می بارد كه آنها از اينجا رفتهاند و به منزلهاى خود رسيده باشند.
امام جواد ـ علیه السلام ـ فرمود: به خدایى كه محمّد ـ صلى اللَّه عليه و آله و سلم ـ را به نبوت ارسال داشت، بادها ابرها را به يكديگر پيوستند و رعد و برق شروع شد. مردم به واسطه باران به خود جنبيدند و تصميم به رفتن داشتند. حضرت رضا فرمود: صبر كنيد مردم! اين ابر مال شما نيست، مربوط به فلان شهرستان است. آن ابر رد شد و باز ابر ديگرى آمد كه داراى رعد و برق بود. مردم دوباره حركت كردند. فرمود: صبر كنيد! اين ابر براى شما نيست، مربوط به فلان ناحيه است. همين طور تا ده ابر مىآمد و رد مي شد و حضرت رضا علیه السّلام مي فرمود: صبر كنيد! اين ابر مربوط به شما نيست، براى فلان ناحيه است. تا ابر يازدهم آمد و فرمود: اين يكى را خدا براى شما فرستاده، بر لطف و نعمت خدا سپاسگزارى كنيد و به منزلهاى خود برويد، ولى او نمىبارد تا وقتى شما وارد منزلهاى خود شويد. بعد آن طور كه شايسته كرم و لطف خداست خواهد باريد. در اين موقع حضرت از منبر پایين آمد و مردم بازگشتند.
ابر پيوسته در هوا بود، ولى نمى باريد تا مردم نزديك منزلهاى خود رسيدند. آنگاه بارانى شديد باريد كه تمام نهرها و حوضها و گودى ها و بيابانها پر از آب شد. مردم مي گفتند: واقعا چه مقامى دارد پسر پيامبر! گوارا باد او را اين مقام و لطف خدا!
حضرت جواد علیه السّلام فرمود: خداوند به دعاى حضرت رضا عليه السّلام، در آن سرزمين بركت و نعمت را فراوان كرد. كسانى اطراف مأمون بودند كه قبل از وليعهد شدن حضرت رضا خود را نامزد وليعهدى مي دانستند و حسودانى وجود داشتند كه پيوسته بدگویى مي كردند. يكى از آنها (حميد بن مهران، حاجب و پرده دار مامون) به مأمون گفت: يا اميرالمؤمنين! مبادا اين شرافت و عظمت را از خاندان بنى عباس خارج كنى كه كارى بى سابقه در ميان خلفا خواهد شد و خلافت منتقل به اولاد علي شود كه خود و خانواده ات را نابود كردهاى. اين جادوگر جادوگرزاده را كه در گوشه اى افتاده بود و كسى او را نميشناخت، آوردى و به اين مقام رساندى و مشهورش كردى! از ياد رفته بود، او را به مردم معرفى كردى. راجع به بارانى كه در موقع دعاى او آمد، دنيا را از دروغ و به خود باليدنش پر كرده! من مي ترسم خلافت را از خاندان عباسى خارج كند و به اولاد علي منتقل شود. من مي ترسم كه تو را كنار بزند و تكيه بر مقامت كند؛ آن گاه كسى مثل تو بر خود و مملكت خويش خيانت نكرده است!
مأمون گفت: او با فاصله اى كه از ما داشت، مردم را به جانب خود دعوت ميكرد. او را وليعهد خود كردم تا مردم را به طرف من دعوت كند و اعتراف به خلافت و زمامدارى ما بكند. در ضمن كسانى كه فريفته او شده اند، متوجه شوند كه غیر از آنچه آنها معتقد بوده اند نيست و خلافت حق ما است. ترسيدم که اگر او را به همان حال واگذارم، شكافى بر ضرر ما به وجود آورد كه امكان جلوگيرى از آن نباشد و وقتى متوجه شويم كه قدرت دفاع نداشته باشيم. اكنون كه او را به اين مقام رسانده ايم و اشتباهى كه در موردش کردهايم و با اين بزرگ كردن او خود را به خطر انداختهايم، صحيح نيست به او بىاحترامى كنيم. بايد كم كم از قدر و مقامش بكاهيم تا مردم چنين بفهمند كه او لياقت اين مقام را ندارد. سپس چارهاى بينديشيم كه به طور كلى خطر او را رفع کند.
آن مرد گفت: مجادله و جواب او را به من واگذار. من او و يارانش را مغلوب ميكنم و قدر و قيمتش را پایين مىآورم.
مأمون گفت: چيزى در نظرم محبوبتر از اين كار نيست! گفت: پس در اين صورت بزرگان كشور، از فرماندهان و قاضيان و دانشمندان را جمع كن تا من در مقابل آنها نقص او را ثابت كنم و از مرتبهاى كه به او دادهاى، پایين بياورم، با اينكه آنها خيال مي كنند كار خوبى كردهاى.
مأمون دستور داد برجستگان كشور را در مجلس بزرگى دعوت كنند. حضرت رضا عليه السّلام را نيز پهلوى خود در همان مقامى كه به او داده بود، نشاند. همانمرد كه تصميم داشت از مقام آن جناب بكاهد، ابتدا گفت مردم از شما داستانها نقل مي كنند و در تمجيد و توصيف شما مبالغه مينمايند، به طورى كه اگر خود شما مطلع شويد، از حرفهاى ايشان متنفر خواهيد شد!
اول موضوعى كه حرف مي زنند همان باران آمدن است كه به موقع خودش مىآمد. شما دعا كردى و پس از دعاى شما كه باران آمد، اين پيشامد را براى شما معجزه قرار دادهاند كه شما را در دنيا نظيرى نيست. اين اميرالمؤمنين كه اكنون حاضرند، اگر با هر كسى در دنيا مقايسه شوند برترى دارند. ايشان شما را به اين مقام امتياز داد، اينك صحيح نيست اجازه دهى دروغ بافان اين مطالب را كه به اميرالمؤمنين كنايه و گوشه دارد، منتشر کنند.
حضرت رضا علیه السّلام فرمود: من نمي توانم جلوی مردم را بگيرم كه از نعمتهایى كه خداوند به من ارزانى داشته صحبت نكنند، گرچه تصميم به اختلاف و شورش ندارم؛ اما آنچه توضيح دادى كه دوست تو مرا به اين مقام رسانيده، بدان که اين مقامى كه به من داده عينا شبيه مقامى است كه پادشاه مصر به يوسف صديق داد و خود از آن واقعه اطلاع دارى.
حمید در اين موقع عصبانى شده گفت: ای پسر موسى! خيلى ادعاى بزرگى مي كنى و از حد خود پا را فراتر گذاشتهاى! بارانى كه خداوند به موقع و بدون تقديم و تأخير می فرستد، تو آن را براى خود معجزه گرفتهاى و اين قدر بزرگ كردهاى، مثل اينكه معجزه ابراهيم خليل را انجام دادهاى كه سر مرغان را به دست گرفت و اعضاى كوبيده شده و درهم آميخته آنها را فرا خواند و آمدند و بر سرها متصل شدند و باز زندگى از سر گرفته و به اجازه خدا به پرواز در آمدند! اگر در اين ادعا راست ميگویى، اين دو شكل و صورت را زنده كن و بر من مسلط گردان، آن وقت معجزه و نشانهاى درست خواهد بود. اما بارانى را كه در موقع خود مى آيد، نمي توانى ادعا كنى كه به دعاى شما يا آن كسانى كه با شما در دعا شركت داشته اند آمده است. حمید اشاره به نقش دو شير كرد كه روى پشتى مأمون بود و بر آن تكيه داشت و هر دو رو به روى هم بودند.
علي بن موسى الرضا عليه السّلام خشمگين شد و فرياد زد:
اين مرد پست را بگيريد و پاره پاره كنيد و اثرى از او باقى نگذاريد!
در اين موقع آن دو نقش تجسم پيدا كردند و دو شير شدند و حمید را با دندانهاى خود پاره پاره كردند، او را خوردند و خونش را از روى زمين ليسيدند.
مردم از آنچه مي ديدند در حيرت و شگفت بودند. شیرها همين كه از كار او فراغت حاصل كردند، به حضرت رضا عليه السّلام گفتند: يا ولى اللَّه! چه دستور مي دهى؟ همين بلا را بر سر اين ديگرى نيز مي آوريم! و اشاره به مأمون كردند. مأمون از شنيدن اين كلام بيهوش شد! حضرت رضا علیه السّلام فرمود: صبر كنيد و بايستيد!
سپس امام رضا علیه السّلام دستور داد به سر و صورت مأمون گلاب بپاشند تا به هوش بيايد و همين كار را كردند.
باز دو شير گفتند: اجازه مي دهيد اين ظالم را هم به دوستش ملحق كنيم؟ فرمود: نه، خدا را درباره او تدبيرى است كه اجرا خواهد كرد!
پرسيدند: پس ما را چه دستور مي فرمایید؟ فرمود: برگرديد به محل اول خودتان، همان طور كه بوديد. شیرها دو مرتبه به پشتى برگشتند و دو نقش شدند.
مأمون گفت: خدا را شكر كه شر حميد بن مهران را از سر من رفع كرد! بعد به حضرت رضا علیه السّلام عرض كرد: اين قدرت در اختيار جدتان پيغمبر بود و اينك در اختيار شما است. اگر بخواهى به نفع شما از خلافت كناره گيرى مي كنم!
حضرت فرمود: خداوند فرمانبردارى سایر مخلوقات را در اختيارم قرار داده، چنانچه در مورد اين دو نقش مشاهده كردى! مگر آدمهاى نادان كه آنها گر چه زيان مي كنند، ولى خداوند درباره آنها تدبيرى دارد و به من دستور داده كه با تو معارضه نكنم و هر چه انجام مي دهم، زير نظر تو باشد، چنانچه يوسف صديق مأمور بود زير نظر فرعون مصر كار كند.
مأمون از آن پس پيوسته خوار و ذليل بود، تا بالاخره كار خود را نسبت به حضرت رضا علیه السّلام انجام داد ( و ایشان را با زهر به شهادت رساند). (عیون اخبارالرضا ج 2 ص 167)
برچسبها: مذهبی
شیعه شدن خانم مسیحی با عنایت امام رضا(ع)
خانمی مسیحی، نزد حضرت آیت الله میلانی، به مذهب شیعه گرویده بود.نام او «رانیک اصلانیان» بود و حضرت آیت الله میلانی او را فاطمه نامیده بودند. آن خانم علت شیعه شدن خود را، عنایت امام رضا علیه السلام بیان کرده بود.« من گرفتار درد شدیدی شدم ومدت ها در یکی از بیمارستان های تهران، بستری شدم. توان هر کاری از من سلب شده بود، بالاخره به من اعلام کردند که سه مهره کمر شما سیاه شده است وکم کم به من فهماندند که این بیماری هیچ درمانی ندارد.
معلوم است که چه حال و روزی داشتم، یکی از بانوان پرستار که از پرونده ام آگاه بود، گفت: شما به زیارت امام رضا علیه السلام بروید، خوب می شود.گفتم:من مسیحی هستم و ایشان امام شیعیان، چگونه نزد ایشان بروم وچه بگویم، بعد هم بیماری من که علاج ندارد.
او گفت: ایشان طبیب هر دردی هستند و قدرت ایشان، مافوق انسان هاست، به علاوه ایشان امام رئوف هستند وکسی را نامید نمی کنند، حال هر که می خواهد باشد.بالاخره چاره نداشتم و از خانواده خواستم، هر طور شده مرا به مشهد ببرند.آنان کوپه قطاری برایم گرفتند و مرا روی صندلی ها خواباندند و در مشهد نیز به همان صورت مرا به داخل حرم بردند و دخیل بستند.
روز دوم، درعالم رویا آقایی را دیدم که از درون ضریح به بیرون تشریف آوردند و به مهره های کمرم اشاره کردند. من که نمی توانستم تکان بخورم، بلافاصله ازجا بلند شدم و نشستم ، سپس ایستادم و بعد از آن به راه افتادم.
همه متحیر مانده بودند و به ناگاه فریادهای خانواده، اطرافیان و سایر زائران در فضای حرم طنین انداز شد و سیل جمعیت برای تبرک لباس ها، به سمت من هجوم آوردند...
به هر تقدیر به تهران برگشتم و به همان بیمارستان رفتم. آنان مجداً تمام آزمایشات وعکس برداری ها را انجام دادند و این بار به صراحت اعلام کردند که شما علاجی از نظر پزشکی نداشتید، الان هم هیچ مشکلی ندارید. من که اکنون عظمت و ولایت این خاندان را درک کرده ام، زندگی خود را مدیون عنایت ایشان می دانم و سعی خواهم کرد ازاین پس شیعه ایشان باشم.»
برچسبها: مذهبی
پاسخ امام هشتم علیه السلام به نامهی یکی از زائران
آقا میرزا حسن لسان الأطباء از اهالی اشرف مازندران نقل کرد در زمانی که حاجی ملا محمد اشرفی از مشاهیر علما در زادگاه خود اشرف ( بهشهر ) زندگی میکرد، من یک بار عازم زیارت حضرت رضا، علیه السلام شدم . برای خداحافظی و امر وصیت نامهی خود خدمت ایشان رفتم و چون دانست که به زیارت ثامن الائمه علیه السلام می روم، پاکتی به من داد و فرمود :
« در اولین روزی که به حرم مشرف شدی، این نامه را تقدیم امام رضا علیه السلام کن و در مراجعت جوابش را گرفته، برایم بیاور.»
با خود گفتم : یعنی چه ؟ مگر امام رضا علیه السلام زنده است که نامه را به او بدهم؟! چگونه جوابش را بگیرم؟! اما عظمت مقام آن دانشمند مانع شد که این مطلب را به ایشان بگویم و اعتراض نمایم .
هنگامی که به مشهد مقدس رسیدم، در اولین روز زیارت، برای ادای تکلیف نامه را به داخل ضریح انداختم . بعد از چند ماه موقع مراجعت برای زیارت وداع به حرم مشرف شدم و اصلاً سخن حاجی را که گفته بود جواب نامهام را بگیر و بیاور، فراموش کرده بودم .
بعد از نماز مغرب و عشا درحال زیارت بودم که ناگاه صدای مأموری بلند شد که زائران از حرم بیرون روند تا خدام به تنظیف حرم بپردازند . وقتی نماز زیارت را تمام کردم، متحیر شدم که اول شب چه وقت در بستن است ؟ ولی دیدم کسی جز من در حرم نیست ! برخاستم که بیرون روم، ناگاه دیدم سید بزرگواری در نهایت شکوه و جلال از طرف بالا سر با کمال وقار به سوی من می آید . همین که به من رسید، فرمود : حاجی میرزا حسن ! وقتی به اشرف رسیدی پیغام مرا به حاجی اشرفی برسان و بگو :
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب زن به خانه و پس میهمان طلب
در این فکر بودم که این بزرگوار که بود ؟ که مرا به اسم خواند و پیغام داد یک مرتبه متوجه شدم اوضاع حرم به حالت اول برگشته، برخی نشسته و بعضی ایستاده به زیارت و عبادت مشغول هستند فهمیدم که این حالت مکاشفه بوده است . وقتی به وطن مراجعت کردم، یکسره به خانه مرحوم حاجی اشرفی رفتم تا پیغام امام علیه السلام را به وی برسانم همین که در را کوبیدم، صدای حاجی از پشت در بلند شد که :
« حاجی میرزا حسن ! آمدی ؟ قبول باشد . آری :
آیینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب بزن به خانه و پس میهمان طلب
سپس افزود:« افسوس ! که عمری گذراندیم و چنان که باید و شاید صفای باطن پیدا نکردهایم !» (3)
صلهی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص
مرحوم حاج شیخ ابراهیم صاحب الزمانی از مداحان مخلص و مرثیه خوانان باسوز اهل بیت علیه السلام بود او سالها پیش از شروع درس مرحوم آیه الله حائری بنیانگذار حوزهی علمیهی قم ،دقایقی چند روضه میخواند و آنگاه آیت الله حائری درس خویش را آغاز میکرد .
او داستانی شنیدنی دارد که از حضرت رضا علیه السلام برای مدح خویش صله دریافت داشته است ! خود نقل می کرد که یک بار مشهد مقدس مشرف شدم و مدتی در آنجا اقامت گزیدم . پولم تمام شد و کسی را هم برای رفع مشکل خویش نمیشناختم. از این رو قصیدهای در مدح حضرت رضا علیه السلام سرودم و فکر کردم که بروم و آن را برای تولیت آستان مقدس بخوانم و صله بگیرم با این نیت حرکت کردم، اما در میان راه به خود آمدم که چرا نزد خود حضرت رضا علیه السلام، نروم و آن را برای وی نخوانم ؟! به همین جهت کنار ضریح رفتم و پس از استغفار و راز و نیاز با خدا، قصیدهی خود را خطاب به روح بلند و ملکوتی آن حضرت خواندم و تقاضای صله کردم .ناگاه دیدم دستی با من مصافحه نمود و یک اسکناس ده تومانی در دستم نهاد . بیدرنگ گفتم :« سرورم ! این کم است » ده تومانی دیگر داد باز هم گفتم : « کم است » تا به هفتاد تومان که رسید، دیگر خجالت کشیدم تشکر کردم و از حرم بیرون آمدم .
کفشهای خود را که می پوشیدم، دیدم آیه الله حاج شیخ حسنعلی تهرانی، جد آیت الله مروارید، با شتاب رسید و فرمود :« شیخ ابراهیم ! » گفتم : « بفرمایید آقا !» گفت:«خوب با آقا حضرت رضا علیه السلام روی هم ریختهای، برایش مدح میگویی و صله میگیرید. صله را به من بده » بیمعطلی پولها را به او تقدیم کردم و او یک پاکت در ازای آن به من داد و رفت وقتی گشودم دیدم دو برابر پول صله است یعنی یکصد و چهل تومان .(4)
ای که بر خاک حریم تو ملائک زده بوس
رشک فردوس برین گشته ز تو خطه توس
هرکه آید به گدایی به در خانهی تو
حاش لله که زدرگاه تو گردد مأیوس
پی نوشتها :
(1) بحارالانوار 49/98.
(2) دارالسلام ، ج 1/267.
(3) کرامات رضویه ، ج 2 ، ص 64.
(4) کرامات الصالحین ، ص 216.
منبع: بیتوته
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
مبلغان و علماء با تأسی از امام رضا(ع) به زبانهای مختلف مباحثه کنند
۱۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۲:۵۲قبول ولایتعهدی از سوی امام رضا (ع) سبب روشنگری مردم در عصر مأمون شد
۱۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۲:۲۷الگوگیری از شیوههای مناظراتی امام رضا(ع) در اصلاح سبک زندگی
۱۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۰:۳۴امام رضا (ع) خط اصیل دین و جانشینی پیامبر اسلام را به مردم ابلاغ کرد
خاصیت و ثواب زیارت امام رضا(ع) در کلام پیامبر(ص)
۱۰ آذر ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۶عکس / برنامههای حرم ثامنالائمه(ع) در شب و روز شهادت امام رضا (ع)
۰۹ آذر ۱۳۹۵ - ۲۱:۰۹- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری تسنیم در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
ادامه شمارش آرای انتخاب اعضای شورای مرکزی و داوطلبان کاندیداتوری/ اسامی کاندیداها در دومین مجمع اعلام میشود + عکس و فیلم
اسامی ۱۰ کاندیدای «جبهه مردمی» در دومین مجمع ملی اعلام میشود
معیشت مسئله نخست کشور است؛ مسئولان به فکر باشند
حاشیهنگاری تسنیم از اولین مجمع ملی جبهه مردمی نیروهای انقلاب
تاج: اولویت ما همکاری در فوتبال بانوان، فوتسال و فوتبال ساحلی است/ در اولین فرصت با رومانی بازی دوستانه خواهیم داشت
ضوابط و شاخصهای نامزدهای «جبهه مردمی» برای انتخابات+ متن کامل
اشرافیت کامل اطلاعاتی نیروهای مسلح ایران بر تحرکات منطقه/ اعلام آمادگی برای حل مشکلات زیستمحیطی خوزستان
مذاکرات حج ۹۶ ایران و عربستان تا ساعتی دیگر آغاز میشود/هیچگونه پیشداوری در مورد نتایج نخواهیم داشت
شورای نگهبان به ورود غیرمسئولانه برخی مدیران در انتخابات حساسیت دارد
سینمای ایران دیگر «سلحشور»ی به خود نمیبیند
برچسبها: مذهبی
برچسبها: مذهبی
.: Weblog Themes By Pichak :.